8 آبان 1397 خورشیدی!
سه شنبه، صبح روز اربعین!
از پله برقی ایستگاه مترو مهرآباد که بالا می آمدم، سکه پونصد تومانی ای را که روزگاری ارج و منزلتی داشت از برای خودش، از ته جیب درآوردم و بیرون که آمدم داخل صندوق صدقه کنار ترمینال 2 انداختمش! شنیده ام که صدقه برای رفع بلا خوب است! و اعتقاد دارم به این حرف!
ساعت هشت و نیم صبح به سمت اهواز پرواز داشتیم! کارت پرواز را به موقع گرفتیم و از مرحله تفتیش و اینها هم عبور کردیم!
اما در سالن انتظار که نشسته بودیم فهمیدیم که هواپیمای ما نقص فنی داشته و به همین دلیل در تابلوی اعلان پروازها زده بودند: تا اطلاع ثانوی تاخیر خواهید داشت!»
طیاره های این مرزوبوم به طور کلی خیلی حال و روز خوشی ندارند و وقتی هم خودشان به صراحت اعلام میکنند که نقص فنی دارند، آنوقت خیلی از مسافرها دل نگران میشوند!
در سالن انتظار نشسته بودیم و سماق میمکیدیم و آیدا کوچولویی که موهای قهوه ای اش تا روی شانه هایش رسیده بود هی از طرف بابا و مامانش مأمور میشد که به سمت تابلو اعلانات برود و شماره پرواز ما را چک کند! و آیدا کوچولو چندین بار می آمد و با زبان شیرین کودکانه میگفت: زده به علت نقص فنی تا اطلاع ثانوی . »!
الغرض حدود نود دقیقه تاخیر داشتیم و به ما صبحانه هم ندادند!
هم ,نقص ,فنی ,نشسته ,داشتیم ,بودیم ,نقص فنی ,در سالن ,سالن انتظار ,و به ,به سمت
درباره این سایت